ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

...

 

7:30 صبح تا 1:30 ظهر : دادگاه

2:30 تا 8:30 سرکلاس یا به عبارت بهتر سر کار و تدریس .

9 شب تا 11 : خلاصه بندی و مرور نکات فراگرفته شده حقوقی!

11تا ۲ صبح : مال خودم . استراحتم .آزادی فکر و روح و احساسم .

 

 نمی دونم چرا تازگیا فراموش می کنم که 24 سالمه !

 

پ.ن: دفاعیه خسرو گلسرخی در 29 بهمن 1352 در دادگاه نظامی تاثیر گذارترین دفاعیه ای بود که تا به حال دیدم .

  متن کامل دفاعیات خسرو گل سرخی این شخصیت قابل ستایش رو می تونین اینجا بخونین .

روحش شاد و قرین رحمت.

نظرات 10 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:29 ب.ظ

نه خسته!!





؟! آره !

someone جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:37 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام .
موفق باشی ....
اون قسمت آخرش را پیشنهاد می دم بیشتر کنی ....مثلا ۹ به بعد را حال کن .....
انقدر سخت نگیر ....

سلام
مرسی . تو هم مینطور...
من که از خدامه ! ولی کو وقت آزاد!

َafshinpars7 شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ق.ظ http://afshinpars7.blogsky.com

آفرین.براوو.آفرین.بخوان بنام گل سرخ در سحاری شب...

مرسی :)
چشم حتما :)

سیاوش - سیاهی سرنوشت من شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:51 ق.ظ http://wWw.Lotus-Eater.PersianBlog.COM

در محضر شیطان٬با او گفتگو می‌کردم...
گفتم:سجده کن...
گفت:وقتش نرسیده است...
گفتم:خدا منتظرت است...خوشحال می‌شود...
گفت:بشر همواره جاهل بوده است...خدا همیشه از من خشنود و راضی بوده است...
گفتم:تو رانده شده هستی...تو گمراه و گمراه‌کننده هستی...
گفت:من یک استعاره و سمبل هستم...من یک بهانه برای انجام گناه هستم٬اگر من نبودم انسانها خود مرا اختراع می‌کردند...
گفتم:سجده کن٬تو از بهشت اخراج شده‌ای...
گفت:من مامور بوده‌ام...بهترین مامور خدا...پیش از همه وارد بهشت می‌شوم...
گفتم:من بر تو سجده می‌کنم...

سیاوش - سیاهی سرنوشت شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:54 ق.ظ http://wWw.Lotus-Eater.PersianBlog.COM

دنیا آدم را جدا میکند و میبرد به یک جای دیگر .. شاید چون تکراری میشود شاید چون ترسناک است شایدهم چون داریم به زور میسازیمش .. دلم میخواهد فرار کنم .. مثل ترسو ها فرار کنم .. بترسم و فرار کنم .. فرار واقعی . یعنی اینکه از اینجا بروم .. میدانم که چیزی عوض نمیشود .. همه چیز همین طور است تا من منم و من هم همیشه منم . همیشه همین است که هست .. آدم تغییر میکند . نمیشود تغییر نکرد .. من یکی که یک روز نشده میگندم .. منظورم وقتی ست که حالتی وجود نداشته باشد که در حال شدنش باشم .. ولی همه اش برای همین است ، برای نپوسیدن و نگندیدن .. ضرورتش این است نه اینکه چیزی مجبور باشد که چیز دیگری بشود ...برای همین تغییر کردنها مثل هم زدن می ماند .. زیر ها می آیند رو و روها میروند زیر و آدم فکر میکند که چیزی کم یا زیاد شده است .. من به شدت انسان زیر و رو داری هستم .. از این که خودم را اینطوری بشناسم بدم می آید ولی همین است که هست .. پشت همه ی چیزهایم چیزهایی دیگر درست برعکس رویی ها وجود دارد و دوباره زیر آنها هم برعکسشان .. پشت بهترین حس هایم یک حس مزخرف است و پشت آن حس مزخرف یک حس خوب ، منتها از یک جنس دیگر .. یا مثلا همین فلسفه خواندن...چیز دیگری نمیخوانم چون این مزخرف ترین چیز ممکن است و در عین حال فقط با خواندنش است که میتوانم از شرش حلاص شوم . این طور است که نمیتوانم فکر کنم دیگر چیزها و آدمها هم همان طور باشند که به نظر می آید یا حتی واقعا هستند .. این طور است که هیچ آدمی نه خوب است نه بد .. چیز ها شاید خوب و بد باشند ولی آدمها همه پست فطرتند و در عین حال معصوم .. بستگی دارد کدامشان را در حال شدن باشد .

اینو منتوجه نشدم ؟!

آدمها همه پست فطرتند و در عین حال معصوم!!

سپیده شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:32 ب.ظ http://gomshodegan.blogsky.com

خسته نباشی دخمل:*
برنامه خوبیه. هم کار هم درس هم استراحت:)
دفاعیات رو هم سر فرصت میخونم اگه این کامپیوتر درست شه!

مرسی عزیزم :*
ایشاا.. زودتر درست شه

هادی یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ق.ظ http://7thday.blogsky.com

همون حرفی را که به خواهر خودم می‌زنم رو به تو هم می‌زنم:
یه جوری کار کن که بتونی همیشه کار کنی و سلامتی و جوونیت را تحت‌الشعاع قرار نده.
انگیزه کاری بالا توی سن تو و حتی من، خیلی خوبه ولی نباید باعث بشه بعد از یه مدت (۱ سال دیگه، یا چند سال دیگه) برسی به این سؤال که ـ حالا که چی؟ ـ و چرا احساس سگ‌دو زدن دارم!
خلاصه الکی به خودت فشار نیار.
همیشه خوب باشی.

حرفت درست و منطقی .
چشم نهایت سعی مو می کنم .

حمید (عشق در خانه) یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.loveathome.persianblog.com

سلام نرگس جان .
چه قشنگ مینویسی ..
من به روز شدم بعد یه مدت طولانی ...
حضورت برام افتخاریه ..
عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیام کنیم عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم

قشنگ؟!
برای منم افتخاره:)

دژاوو یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:44 ق.ظ http://dejavuu.blogsky.com

ماشاالله

:-p

icegirl! یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.icegirl9021.persianblog.com

سلام! روزای مفید و ب خاصیتی داری!
عکساتم خیلی قشنگه!:X

مرسی ...:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد