عید امسال جای خیلیا خالی بود .
جای سحر و سهراب برادرزاده های عزیز و فرشته گونه7 ساله ام .
جای عمو جان عموی مهربونم که عاشق خودشو دوچرخشو و عطر گل یاسش بودم.
جای عزیز جان . مادر بزرگ دوست داشتنیم که هر وقت منو غصه دار می دید اونم اشک تو چشمای کم سوش جمع می شد و دست گرم ومهربونشو روسرم می کشید...
تا الان که فکر می کنم می بینم عید امسال تا حالا که خیلی لوس و سرد بوده برام !
نه دید و بازدید ا مثه سابقه و نه عیدی دادن و گرفتنا لطف سابقو داره !
لبخندا خنک و مسخره ...نگاه ها سردو بی روح ! روبوسیا شل و ورافته !
....
نهایت آرزوم تو این لحظه اینه که کاش الان تو جاده بودم و در حال سفر به مقصدی نامعلوم ...
نرگس
راست میگی.
منم همینطور.
الان فقط با این آلبوم جدید جنیفر که از اینترنت دانلود کردهام خوشم. از این خوشی مسخرهتر؟!
فک می کردم فقط من این حسو دارم !
منم تا همین نیم ساعت پیش با سریال های آبکی تلویزیون خوش بودم ! :-p
پس نرگس خانومم بـــــــــله؟!
خب منم که از اول همینُ میگفتم!!
اوهوم راست می گفتی !
رسیدم به حرفت :(!
آره نرگس خانومی این عید اصلا حال و هوای سالهای قبل رو واسه منم نداره. باز خوبه تو فکر میکنی با سفر حال و هوات عوض میشه ولی من میدونم که اونم فایده ای نداره.تجربه ثابت کرده...
بدیش اینه که توقع زیادی هم نداریم !
توقع روزای خوش از مناسباتهایی که معنیش خوشیه ...
نخیرم سفر بهت خوش می گذره تجربه ها که همیشه تکرار نمی شن (سوغاتیم می خواماااا:)