ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

روزنگار

 

دادگاه خلوته خلوت بود .

انگاربهاررو خلق و خوی مردم تاثیر مثبت داشته و گرایش به جرم رو کاهش داده !

 

دیشب تا 4 صبح بیدار بودم و تعداد بال زدن پشه سمجی که دست از سرم برنمی داشت رو می شمردم .

اونقدر خسته بودم که حال استفاده از اسپری پشه کش رو هم نداشتم . با خودم می گفتم بذار این پشه بدبختم دلش خوش باشه!

راستش خودم هم دلم نمی خواست خوابم ببره  !

آخه چند شبه که خواب می بینم در حال فرارم ! یه بار از دست گربه سیاه . یه بار از دست دزد و یا از دست شبح های موذی ! خوابی شبیه کابوس

تو خواب دائما در حال دویدنم و کلی هم گریه می کنم و جالبه وقتی هم که بیدار می شم هم تنم کوفته و خسته است هم بالشتم خیسه خیس .

مامان می گه گریه تو خواب خوبه شادی میاره ! بابا من خواب راحتو داشته باشم شادی پیشکشم!

فک کنم بالاخره ساعت 6 خوابم برد تو خواب و بیداری با خودم گفتم فردا رو بی خیال دادگاه می شم و نمی رم . اما ساعت 8 صبح صدای ضبط داداشم که با آخرین ولوم در حال پخش ترانه بود مثه صدای پشه دیشب از ادامه خواب منصرفم کرد .

 

عصر با برادر زادم  رفتم فیلم اخراجی ها .

فیلم به نظرم فوق العاده بود و موضوع تازه و جالبی داشت .  

سکانس پایانی فیلم خیلی روم تاثیر گذاشت .

 

پ .ن:   از آدمای مرموزخوشم نمی اومد .

  آدمایی که اصلا قابل شناخت نیستن . آدمایی که درونگرای محضن

  آدمایی که هزار لایه ان . 

 آدمایی که به سختی می شه راجع به شون چیزی رو فهمید . 

  اما حالا دارم کم کم به این نتیجه می رسم که هویت های پنهان آسوده ترن و جذاب تر!

 

نرگس

نظرات 5 + ارسال نظر
عطیه مهربون سه‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 05:58 ب.ظ

نرگس جون...
صدای منو از این ور آب می شنوی ؟
نوروزت مبارک :)

آری !
صدای تو رو از تو قلب می شنوم :) حتی اگه ازم خیلی خیلی دور باشی .
سال نو تو هم مبارک . :*:*:*

سپیده سه‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ http://gomshodegan.blogsky.com

سلام نرگس جونم من اومدم!
وای از این پشه ها کم نکشیدم و همین طور کابوسها. درکت میکنم!
اا پس خوب بود اخراجی ها منم برم با خواهر خانومیم!
جدا سخته برخورد با آدمهای هزار لایه. آدم گاهی دلش میخواد بره تو وجودشون ببینه چه خبره واقعا اون تو بالاخره!

سلاااااااااااااااااام دوس جونم خوش اومدی:*
می دونم که فقط تو درکم می کنی عزیزم .
آره حتما ببین کلی می خندی البته به استثنا سکانس آخرش.
آره دقیقا .
راستی سوغاتی آوردی واسم:p

هذیون چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:04 ق.ظ http://www.delirium.parsibox.com

سلام
این عکسی که گذاشتی خیلی چندش آور بود..البته به نظر من
اما بر عکس مطلبت جالب بود...اتفاقی که گهگاه واسه خودمم میفته....تمنای بیداری

از حالت چندش آورش خوشم اومد خب!
رسی این نظر لطفته...
تمنای بیداری واژه جالبی بود!

هذیون چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:12 ق.ظ http://www.delirium.parsibox.com

سلام
اتفاقا با پ.ن. هم عقیده ام..چون شناختشون واقعا سخته...آدمو بد جور اذیت میکنن

آره دقیقا !
منم می خوام مرموز بشم :)!

حمید (عشق در خانه) چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.loveathome.persianblog.com

به امید روزهای همیشه بهاری ...

for u too

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد