اتاقم...قاب عکسام ...عروسکام ...کتابام....تابلوهای نقاشیم...کمد بهم ریخته لباسام ...آینه قدی اتاقم ...میز بهم ریخته لوازم آرایشم ...همه و همه تنها شاهدای لحظه ها مم...مثه مترسکای چوبی می مونن واسم ...بر و بر نیگام می کنن بی هیچ حرفی ...بی هیچ مزاحمتی ...
گاهی با خودم حرف می زنم
گاهی اشک می ریزم
گاهی می خندم
گاهی می رقصم
گاهی جلوی آینه شکلکای مسخره از خودم در میارم ...
گاهی بچه می شم کارتون می بینم ..ذوق می کنم ...کیف می کنم.
گاهی بزرگ می شم فیلم می بینم ...فک می کنم ...شعر می خونم بلند بلند واسه دل خودم
تو اتاقم خودمم .آزادو فارغ ...بچگی می کنم ...زندگی می کنم ...
همش منتظرم که همه چی واست روبه راه بشه
هر پستت امیدوارکننده تر از قبلی بشه
آرزو می کنم به روزای خوب و شاد زندگیت برگردی و دنیا رو با همه بدیهاش به بدا بسپری
و این روزها چقدر زود دلتنگ اتاقم میشم
اصلا انگار فقط هوای اتاقم قابل تنفسه...
این لحظاتو همه داریم گاهی کوتاه و گاهی بلند
اوهوم ..دقیقا
پس چرا آپ نمی کنی دخملی ؟
سلاممم
اینجا چه خبره؟ خیلی دلم گرفت
دفعه قبل که اومده بودم خوشحال و شاد بودی
امیدوارم دوباره به روزای شادت برسی
این که خیلی خوبه. من دیگه همون اتاق رو هم ندارم.