می فهمم چی می گی،منم از این روزا زیاد داشتم این روزا هم که شدم مثل سیب زمینی،هیچ احساسی نسبت به هیچی ندارم،ریتم زندگیم حسابی تکراری شده...جلو اینه هم که می رم یک لحظه می ترسم بعدشم چند لحظه زل می زنم به غریبه یی که روبه روم ایستاده... سعی کن این روزا هیچ تصمیم مهمی واسه زندگیت نگیری چون ممکنه بعدا پشیمون شی خدای نکرده انشاالله زودتر خودتو پیدا کنی...
نرگسی جونم می تونم بفهمم چی می گی. منم کم و بیش همین حالت رو دارم. فکر می کنی چی باید بهت بگم؟ چی می تونم بگم؟ متاسفانه محلی برای بزرگسالهای گمشده نیست. دیدی؟ همه فقط به اطفال گمشده کمک می کنن. برای بزرگسال های گمشده کسی نمی تونه کاری بکنه. چند وقتیه هر وقت میام بهت سر بزنم با یه بغض دردناک تو گلوم برمی گردم. به تو و دردهات فکر می کنم. به خودم و دردهام و به همه کسایی که معلق موندن...
دقیقا همینه که تو می گی عزیزم خب مگه ما کودک درون نداریم :( کودک درون من گم شده .... ببخش مهربون عادت بدی دارم بیشتر دردامو می نویسم تا خوشیامو ... دوست بدی بودم واست :( کاش بتونم لبخند و رو لبات بیارم
گم شدن تو عشق زیباست . اونجا برای منطق جایی نیست . فقط احساس و احساس ... اونجاست که اگه خودتو کنار عشقت پیدا کنی جاودانه میشی و اونوقت عقل تسلیم احساس والای تو میشه
می فهمم چی می گی،منم از این روزا زیاد داشتم
این روزا هم که شدم مثل سیب زمینی،هیچ احساسی نسبت به هیچی ندارم،ریتم زندگیم حسابی تکراری شده...جلو اینه هم که می رم یک لحظه می ترسم بعدشم چند لحظه زل می زنم به غریبه یی که روبه روم ایستاده...
سعی کن این روزا هیچ تصمیم مهمی واسه زندگیت نگیری چون ممکنه بعدا پشیمون شی خدای نکرده
انشاالله زودتر خودتو پیدا کنی...
آره گلم حق با توئه
چشم
مرسی مهربون توام همینطور:*
فقط باید بگم که منم گم شدم
بیا به هم کمک کنیم و همدیگرو پیدا کنیم
پایه ای دوست خوبم ؟
آره دوستم پایه ام :*
نرگسی جونم می تونم بفهمم چی می گی. منم کم و بیش همین حالت رو دارم.
فکر می کنی چی باید بهت بگم؟
چی می تونم بگم؟
متاسفانه محلی برای بزرگسالهای گمشده نیست. دیدی؟ همه فقط به اطفال گمشده کمک می کنن.
برای بزرگسال های گمشده کسی نمی تونه کاری بکنه.
چند وقتیه هر وقت میام بهت سر بزنم با یه بغض دردناک تو گلوم برمی گردم. به تو و دردهات فکر می کنم. به خودم و دردهام و به همه کسایی که معلق موندن...
دقیقا همینه که تو می گی عزیزم
خب مگه ما کودک درون نداریم :(
کودک درون من گم شده ....
ببخش مهربون عادت بدی دارم بیشتر دردامو می نویسم تا خوشیامو ...
دوست بدی بودم واست :(
کاش بتونم لبخند و رو لبات بیارم
گم شدن تو عشق زیباست . اونجا برای منطق جایی نیست . فقط احساس و احساس ...
اونجاست که اگه خودتو کنار عشقت پیدا کنی جاودانه میشی و اونوقت عقل تسلیم احساس والای تو میشه
...
زندگی همینه وقتی وقتی آدم احساس داشته باشه ..... باید سنگ بود
میفهممت عزیزم
نمیدونم منو میشناسی یا نه اما دلم برای تو و شبهایی که با هم کلی درد و دل میکردیم تنگ شده.
مواظب خودت باش
موفق باشی دوست خوب و قدیمی...
آره عزیزم
مگه می شه فراموشت کنم دریای عزیز !
دل منم خیلی تنگ شده :(
چشم تو هم مراقب خودت باش به ساحلم سلام منو برسون :*