رسیدم به این نکته که روال زندگی به ذاته تکراری و خسته کننده هست . و تنها چیزی که می تونه اونو ازین حالت در بیاره خود آدمه .
تا یه حدود خیلی کمی موفق بودم اما واسه خیلی کارایی که تو ذهنمه به بن بست می خورم . سفر یکی از عمده ترین چیزاییه که می خوام اما بنا به شرایط نمی تونم برم . شاید مضحک باشه که در طول عمرم فقط دوبار مسافرت تفریحی چند روزه رفتم ! بار اول ۸ سال قبل با خونواده و بار دوم ۳ سال قبل با دوستم . همین ...
وقتی فکر می کنم می بینم چقدر جاها هست که دلم می خواد ببینم اما ....
یادمه تو یه برهه از دوران زندگیم دلم می خواست مهماندار هواپیما بشم . تنها دلیلشم این بود که با این کار می تونستم دائما در سفر باشم .
چیزی که واقعا همیشه و در هر شرایطی سورپرایزم می کنه پیشنهاد سفره . (حتی اگه به حالت مرگ تو رختخواب افتاده باشم !)
*یه مدت که دارم خوب دیدن و تجربه می کنم .
و واقعا چقدر تاثیر گذار بوده و لذت زندگی رو برام بیشتر کرده .
باعث شده که بی توجه و گذرا از هر جا و مکانی عبور نکنم و به محیط اطرافم به آدما / به طبیعت / به حیوونا /به خرابه ها / به بناها/به خونه ها / حتی به خیابون و پیاده رو ها با دقت بیشتری نگاه کنم .
کاری که قبلا بی توجهیم و سیر تند زندگی مکانیکی مانعش می شد.
سلام
واقعا وب جالبی دارید . با تبادل لینک موافقید .
نرگس جونم منم اون وقتا که مجرد بودم همپا نداشتم برای سفر. حالا که متاهلم پول و وقت.
ولی این تورهایی که برگزار می شه خوبن. اون چند باری هم که تو دوران مجردی با دوستام رفتیم سفر با تور رفتیم. مطمئن تره.
اون نظر قبلیه مال من بودم. یادم رفتم اسممو بنویسم!
خیلی خوبه که سعی کردی خوب ببینی
راستش دوست داشتم دغدغه مالی نداشته باشم و بهتر از این زندگی کنم اما نمیشه ...کم بیاری لگدت میکنن از روت رد میشن...فوقش یه نچ نچ میکنن کلشون رو عین گاو تکون میدن...! اینروزا بنی ادم اعضای یکدیگر نیستن...!
خیلی وقته دلم برای کوه و جنگل و دریا تنگ شده اما حیف ...
اینروزا یه چیزی بیشتر از سخته مطابق میل زندگی کردن ....
منم همینطور و واقعا حیف....
نرگسی جونم هنوز مشغول خوب دیدنی؟!
دختر بیا یه چیز بنویس دیگه دلمون پوسید!
:-p
چشم گلم
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد.....
کتاب جابیه خوندمش اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن