ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

خوب دیدن

 

 

رسیدم به این نکته که روال زندگی به ذاته تکراری و خسته کننده هست . و تنها چیزی که می تونه اونو ازین حالت در بیاره خود آدمه . 

تا یه حدود خیلی کمی موفق بودم اما واسه خیلی کارایی که تو ذهنمه به بن بست می خورم . سفر یکی از عمده ترین چیزاییه که می خوام اما بنا به شرایط نمی تونم برم . شاید مضحک باشه که در طول عمرم فقط دوبار مسافرت تفریحی چند روزه رفتم !  بار اول ۸ سال قبل با خونواده و بار دوم ۳ سال قبل با دوستم . همین ... 

وقتی فکر می کنم می بینم چقدر جاها هست که دلم می خواد ببینم اما .... 

یادمه تو یه برهه از دوران زندگیم دلم می خواست مهماندار هواپیما بشم . تنها دلیلشم این بود که با این کار می تونستم دائما در سفر باشم .  

چیزی که واقعا همیشه و در هر شرایطی سورپرایزم می کنه پیشنهاد سفره . (حتی اگه به حالت مرگ تو رختخواب افتاده باشم !)   

 

*یه مدت که دارم خوب دیدن و تجربه می کنم .  

و واقعا چقدر تاثیر گذار بوده  و لذت زندگی رو برام بیشتر کرده .  

باعث شده که بی توجه و گذرا از هر جا و مکانی عبور نکنم و به محیط اطرافم به آدما / به طبیعت / به حیوونا /به خرابه ها / به بناها/به خونه ها / حتی به خیابون و پیاده رو ها با دقت بیشتری نگاه کنم .  

کاری که قبلا  بی توجهیم و سیر تند زندگی مکانیکی مانعش می شد.  

 

نظرات 7 + ارسال نظر
مسعود جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:33 ب.ظ http://aseman25.blogsky.com

سلام
واقعا وب جالبی دارید . با تبادل لینک موافقید .

[ بدون نام ] شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:00 ق.ظ

نرگس جونم منم اون وقتا که مجرد بودم همپا نداشتم برای سفر. حالا که متاهلم پول و وقت.
ولی این تورهایی که برگزار می شه خوبن. اون چند باری هم که تو دوران مجردی با دوستام رفتیم سفر با تور رفتیم. مطمئن تره.

نارگل شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:01 ق.ظ http://www.zane30saleh.blogfa.com

اون نظر قبلیه مال من بودم. یادم رفتم اسممو بنویسم!

مینا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:59 ب.ظ http://2khtarebahari

خیلی خوبه که سعی کردی خوب ببینی

مسعود مشهدی جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:58 ب.ظ

راستش دوست داشتم دغدغه مالی نداشته باشم و بهتر از این زندگی کنم اما نمیشه ...کم بیاری لگدت میکنن از روت رد میشن...فوقش یه نچ نچ میکنن کلشون رو عین گاو تکون میدن...! اینروزا بنی ادم اعضای یکدیگر نیستن...!

خیلی وقته دلم برای کوه و جنگل و دریا تنگ شده اما حیف ...

اینروزا یه چیزی بیشتر از سخته مطابق میل زندگی کردن ....

منم همینطور و واقعا حیف....

نارگل دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:15 ق.ظ http://www.zane30saleh.blogfa.com

نرگسی جونم هنوز مشغول خوب دیدنی؟!
دختر بیا یه چیز بنویس دیگه دلمون پوسید!

:-p
چشم گلم

دختری از آن سوی بهشت یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:43 ب.ظ

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد.....
کتاب جابیه خوندمش اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد