بی خیالی

 

دوباره  کلاس و درس و استاد و امتحان

دوباره گذر پر زمان لحظه ها

دوباره شروع دوران خوش و بی دغدغه بی خیالی

دوباره در زمان حال زندگی کردن

اتمام دائم یا موقت فکر و خیال اینکه گذشته چی شد آینده چی می شه .

8 شب به بعد آرامش / استراحت / ولو شدن رو تخت /جدول حل کردن / مرور کتاب های به یادگار مونده از بچه گیم / ترانه گوش دادن و لیوان های پی در پی چای رو خوردن و 12 یا حداکثر 1 صبح لالا .

حوصله اینترنت و هم ندارم . محدودش کردم به یه شب در هفته .

 

پ.ن:1_ یه روز تو دادگاه یه شاکی پیشنهاد یه شغل جدید رو بهم داد!

کاری که یه دورانی عاشقش بودم !

اما بهش جواب رد دادم !

چون وقتشو ندارم .

گویندگی تو بخش قصه شب رادیو!

 

پ. ن :2_پدر عزیز قول داده واسم یه چهار چرخ بخره .

دلش واسه پاهای دخترش که ازوفور رفت و آمد نایی براشون نمونده سوخته .

قربون دلش برم .  

نرگس