*یه هفته است دنبال بلیط برگشت تهران _مشهد می گردم نه زمینی شو یافتم نه هوایی!یا تهرانی ها خیلی بیکارن تو این هفته و می خوان بیان مشهد یا به قول قدیمیا قسمت نیست برم .
*تنها خاطره ای که از شب یلدای امسال واسم موند زنگ در خونه ها رو زدن و فرار کردن و کلی خندیدن و سرسره بازی رو تیکه یخای رو آسفالت بود !
* اتاقم به طرز فجیعی درهمه و هنوز هم حالی نیست واسه مرتب کردنش ...نمی دونم چرا راه رفتن رو خرت و پرتای کف اتاقمو دوس دارم !
* موهامو کوتاه کردم رسید به روی کمرم ...بعد از 10 سال نمی دونم چی شد که دلم اومد این کارو بکنم !
* کتاب نامه های عاشقانه یک پیامبر از جبران خلیل جبران خوندم ...مکالمات جبران با معشوقه ش که با وجود اینکه ماری ده سال از جبران خلیل بزرگتر بوده رابطه ی عاطفی زیبایی بینشون بوجود میاد ..برام جالب بود نامه هاشون و نوع رابطه با وجود ده سال اختلاف سنی یاد فیلم لولیتا افتادم.
* جالبه علاقه زیادی یه موسیقی rok و rap پیدا کردم !
* دلم نمی خواد دلمو سرشار کنم از دلهره فردا و فرداهای دور که چه خواهد شد ...امیدوارم به خوشبختی و روزهای خوش ...
* امروز به این فکر می کردم که کاش سن مرگ آدما دست خودشون بود اگه اینطور بود 30 سالگی رو بهترین گزینه واسه خودم می دونستم !
|