ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

بی حوصله.

 

خسته ام .

حوصله جمعه کشدارو خواب آلود رو هم ندارم...

رازهایی درباره...

 

هفته قبل دو تا کتاب خوندم .

کتاب رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند و رازهایی درباره زنان که هر مردی باید بداند .

هر دو کتاب واقعا جالب بود و تیتر کتاب هم دقیقا بازتاب مطالب کتاب بود.

نویسنده هر دو کتاب هم دکتر باربارادی آنجلیس نویسنده محبوب من بود.

 

اگر تمایل به کشف رازدارین و مثل من کنجکاوین خوندن این کتاب ها رو توصیه می کنم .

کارآموزی

 

بعد از مدتها یه خبر خوب بهم رسید! 

*توی سایت زده بودن پرونده ام رسیده به مرحله شروع دوره کار آموزیم

بعضی دردها

 

بعضی دردها آنقدربا سماجت می چسبند به آدم

که دست آخر چاره ای نداری جز رفاقت با آنها...

دنیای من

 

دنیایی ساخته ام برای خود

 

همه چیز این دنیا عجیب است و غیر قابل درک!

دنیایی که صدای هیچ آدمیزادی در آن به گوش نمی رسد

سکوت من است و صدای باران بی امان

قلبم را کنار طاقچه گذاشته ام .

احساسم را به چوب لباسی آویزان کرده ام.

عقلم را قاب کرده ام که همواره در معرض دیدم باشد !

چشمانم را پشت پنجره نیمه باز دوخته ام .

جسمم را درون جا کفشی جا گذاشته ام!

و روحم را ....

روحم را آزاد گذاشته ام تا فرصتی یابد برای آسودگی خیال...

هفت

 

امشب شب تولدم بود .

 

_دلم لبریز از آرزوهای رنگی بود اما شمعی نبود تا آرزویی کنم و بعد شمع ها رو فوت...

_ روز تولدم رو دوست دارم عدد " هفت" رو یه عدد مقدس می دونم .

 

*وقتی تو کادوهای روز تولدم عروسک هم پیدا بشه توقع داری بگم چند ساله شدم!

بدو بدو

 

دو کیلو وزن کم کردم !

دائم در حال بدو بدوام واسه اینکه از برنامم عقب نمونم !

تازه فهمیدم زمان چقدر فرزه و من چقدر کند بودم !

ساعت 11 هلاک افتادن تو تختم می شم !

....

خستگی و لذت بردن از خستگی ...!

....

پ.ن : کتاب رازهایی درباره زندگی که هر زنی باید بداند رو دارم می خونم .

امشب به راز سوم رسیدم .

فوق العاده است این کتاب !