هفته قبل دو تا کتاب خوندم .
کتاب رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند و رازهایی درباره زنان که هر مردی باید بداند .
هر دو کتاب واقعا جالب بود و تیتر کتاب هم دقیقا بازتاب مطالب کتاب بود.
نویسنده هر دو کتاب هم دکتر باربارادی آنجلیس نویسنده محبوب من بود.
اگر تمایل به کشف رازدارین و مثل من کنجکاوین خوندن این کتاب ها رو توصیه می کنم .
بعد از مدتها یه خبر خوب بهم رسید!
*توی سایت زده بودن پرونده ام رسیده به مرحله شروع دوره کار آموزیم
دنیایی ساخته ام برای خود
همه چیز این دنیا عجیب است و غیر قابل درک!
دنیایی که صدای هیچ آدمیزادی در آن به گوش نمی رسد
سکوت من است و صدای باران بی امان
قلبم را کنار طاقچه گذاشته ام .
احساسم را به چوب لباسی آویزان کرده ام.
عقلم را قاب کرده ام که همواره در معرض دیدم باشد !
چشمانم را پشت پنجره نیمه باز دوخته ام .
جسمم را درون جا کفشی جا گذاشته ام!
و روحم را ....
روحم را آزاد گذاشته ام تا فرصتی یابد برای آسودگی خیال...
امشب شب تولدم بود .
_دلم لبریز از آرزوهای رنگی بود اما شمعی نبود تا آرزویی کنم و بعد شمع ها رو فوت...
_ روز تولدم رو دوست دارم عدد " هفت" رو یه عدد مقدس می دونم .
*وقتی تو کادوهای روز تولدم عروسک هم پیدا بشه توقع داری بگم چند ساله شدم!
دو کیلو وزن کم کردم !
دائم در حال بدو بدوام واسه اینکه از برنامم عقب نمونم !
تازه فهمیدم زمان چقدر فرزه و من چقدر کند بودم !
ساعت 11 هلاک افتادن تو تختم می شم !
....
خستگی و لذت بردن از خستگی ...!
....
پ.ن : کتاب رازهایی درباره زندگی که هر زنی باید بداند رو دارم می خونم .
امشب به راز سوم رسیدم .
فوق العاده است این کتاب !