ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

ورونیکــــا

ورونیکا تصمیم می گیرد ...

توریست

آدما تا وقتی بچه ان دلشون می خواد زودتر بزرگ شن .

تا وقتی مجردن بعد از مدتی احساس خلاء می کنن و فکر می کنن تشکیل زندگی می تونه حالشون و بهتر کنه

یکی دو سال که از زندگی مشترک بگذره بازم همون حس خلاء میاد سراغشون اینجور مواقع وجود یه بچه شاید این حسو از بین ببره .

بعد هم شروع فصل کار مفرط و جون کندن واسه یه لقمه نون

دست آخر هم پیری و میانسالی و شروع دوران سرخوردگی...

منظورم این نیست که این روال بده یا اینکه در کنار منفی هاش هیچ مثبتی وجود نداره .

اما دلم یه چیزی می خواد فرای این عرف .

گشتن تموم دنیا و سیر و سفر دائمی تا اخر عمر فکر می کنم می تونه اغنائم کنه .

 

پ.ن1:می خوام برم سفر یه سفر کوتاه (فعلا به همین اکتفا می کنم !)

پ: ن2: سفر با قطارو ترجیح می دم . مسیر سفر و چشم دوختن به جاده نهایت لذته برام ...

 

نرگس

...

 

از عام به خاص تبدیل شدم .

گاهی خودمم خودمو به سختی می فهمم!

 

پ.ن: وقتی پناه بردن به دنیای شیرین خوابهامو ترجیح بدم هیچ چیز حتی زلزله هم نمی تونه مانع ام بشه !

امروزم یکی از همون روزا بود در اتاق و قفل کردم و تا ۹ شب تو یه عالم شیرین و بی دردسربودم !

 

نرگس

تنهایی

 

تنهایی می رم خرید .

تنهایی خودمو به شام دعوت می کنم .

تنهایی واسه خودم هدیه می خرم.

تنهایی قدم می زنم .

تنهایی رو نیمکت پارک می شینم.

تنهایی با خودم حرف می زنم .

تنهایی می خندم .

تنهایی اشک می ریزم .

تنهایی می رم سفر .

تنهایی ....

 

پ.ن : ندارد .

 

نرگس

بی خیالی

 

دوباره  کلاس و درس و استاد و امتحان

دوباره گذر پر زمان لحظه ها

دوباره شروع دوران خوش و بی دغدغه بی خیالی

دوباره در زمان حال زندگی کردن

اتمام دائم یا موقت فکر و خیال اینکه گذشته چی شد آینده چی می شه .

8 شب به بعد آرامش / استراحت / ولو شدن رو تخت /جدول حل کردن / مرور کتاب های به یادگار مونده از بچه گیم / ترانه گوش دادن و لیوان های پی در پی چای رو خوردن و 12 یا حداکثر 1 صبح لالا .

حوصله اینترنت و هم ندارم . محدودش کردم به یه شب در هفته .

 

پ.ن:1_ یه روز تو دادگاه یه شاکی پیشنهاد یه شغل جدید رو بهم داد!

کاری که یه دورانی عاشقش بودم !

اما بهش جواب رد دادم !

چون وقتشو ندارم .

گویندگی تو بخش قصه شب رادیو!

 

پ. ن :2_پدر عزیز قول داده واسم یه چهار چرخ بخره .

دلش واسه پاهای دخترش که ازوفور رفت و آمد نایی براشون نمونده سوخته .

قربون دلش برم .  

نرگس