ساده پشت میز محاکمه کشونده می شی.
ساده در معرض بهتان قرار می گیری .
ساده احساست جریحه دار می شه .
ساده دلت می شکنه.
ساده متهم می شی.
ساده ...
ساده...
حالم بهم می خوره از این تبعیض ها !
از اینکه تنها بهونه این اتفاق ها جنسیتت باشه !
این روزها،
شاخه ام را گم کرده ام
کسی نمی داند،
قبلا کجا می نشستم؟
چرا کسی به باد نگفت
که آن برگ کوچک
برای من تنها یک برگ ساده نبود
یک نشانه هم بود.
بی مقدمه شروع می کنی.
حرف از نشانه ها می زنی .
می گی تو نشانه ای بودی برام !
مهمترین نشانه زندگیم !
می گی نشانه ای که پائولو در کتاب کیمیاگر بهش اشاره کرده روپیدا کردی!
از شازده کوچولو می گی
از اهلی کردن
از این که فقط با من و وجود من می تونی اهلی بشی!
از شاملو می گی .
از زبان نگاه ها .از در نیمه باز .از چشمان نیمه بازه کاملا بسته !
شبیه شاعرا می شی / شبیه هیپنوتیزم گرها!/ شبیه بچه ها / شبیه دلقکها ! / شبیه مست ها / شبیه روانپریش ها /شبیه کلاهبردارها!/ شبیه زنهای فالگیر/!
می گی دو هفته قبل از دیدن من و شناختن من هر شب منو تو خوابات می دیدی!
می گی همیشه دخترا دنبالت بودن اما حالا...
دستات رو می گیری رو به روم .می گی ببین دستام دارن می لرزن! یه سیگار می ذاری گوشه لبت و می گی دیوونه بفهم که عاشقت شدم ! مردمک چشمای آبیت ریزو و درشت می شه . می ترسم !
و تمام اینها در یک ساعت اتفاق میافته ! در یک نگاه !
صدات رو بلند می کنی ! می گی مگه زبون نداری ! می گی بگو بگو که تو هم از من خوشت اومده !!
_ هیچی نمی گم ...هیچی...احساسم فقط وحشته ...
فرار می کنم از تو/.از نگاهت / از ادعاهات/ . از التماس هات/ از نمایشگاه نقاشیت / از نگاه متعجب بقیه.
پشت سرم رو هم نگاه نمی کنم .
انعکاس تصویرت رو روی درب شیشه ای می بینم . خیره ایستادی وبا ولع سیگار می کشی ....
هفته قبل دو تا کتاب خوندم .
کتاب رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند و رازهایی درباره زنان که هر مردی باید بداند .
هر دو کتاب واقعا جالب بود و تیتر کتاب هم دقیقا بازتاب مطالب کتاب بود.
نویسنده هر دو کتاب هم دکتر باربارادی آنجلیس نویسنده محبوب من بود.
اگر تمایل به کشف رازدارین و مثل من کنجکاوین خوندن این کتاب ها رو توصیه می کنم .
بعد از مدتها یه خبر خوب بهم رسید!
*توی سایت زده بودن پرونده ام رسیده به مرحله شروع دوره کار آموزیم