دو روزه بارونی و ابری
پناه بردن به رختخواب و خواب و آرامش خیال
بی خیال کارو درس و دغدغه و فکر فردا
نیاز مبرم این دو روزم بود !
پ.ن: گوش دادن به صدای زنده یاد فرهاد هم سکوت و آرامشم رو دو چندان کرد .
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوکه کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو
اما....
سلام دوست عزیز استفاده کردیم
بسیار سرسبز و خوشبخت باشید
با وجود تعداد بازدید کننده های وبلاگتان احساس می کنم فقط شما می توانید بهترین و بزرگترین کمک را به من و خودتان کنید
عیدتان را تبریک می گویم و به شما عیدی می دهم برای گرفتن عیدی به وبلاگ ما سر بزنید
قدم سبزتان بروی تخم چشم ما
بسیار خوشحال می شوم با هم درباره موضوع وبلاگم همکاری کنیم پس به حضورتان در وبلاگم دعوتتان می کنم
پیروز باشید
www.rezanaghizadeh.mg-blog.com
naghizadeh.reza@gmail.com
رضا نقی زاده
خوبی کار زیاد اینه که آدم از تک و توک روزایی که به در بی خیالی میزنه بیشتر لذت میبره:)
ولی من دلم یه کوچولو گرفت تو این روز بارونی بخصوص که اولین روز کاریم هم بود تو سال جدید
آره موافقم باهات .
ولی من امروز دادگاهم نرفتم . حالا نمی دونم فردا جواب قاضی شعبه م رو چی بدم :(!
بی خیال کارو درس و دغدغه و فکر فردا؟
آره
خیلی خوبه
زندگی شاید همین باشد !!!
ااوهوم بی خیال :)
از خوبم خوبتر بود :p
سلام نرگس جون تو که بارونو دوست داشتی ! اما با چتر !
خب یه ندا به من می دادی تا با هم بریم بیرون .....
سلام دخمل بلای خودم :*
بیرون رفتن اونم با تو شیطون بلا رو خیلی دوس دارم . یاد ۱۸ سالگی خودم میوفتم راستش و دوران خوش دبیرستان و گروه شاد و شر دوستام :)!
آره بارون و دوس دارم ولی خواب تو روز بارونی رو بیشتر دوس می دارم :)!