بازم شدم عینهو بچه ها !
واسه خودم برنامه درست کردم زدم به دیوار اتاقم روبه روی تختم !
...
ساعت 7 صبح : بیدارباش
ابزار لازم : صدای زنگ دو تا ساعت با صدای جیغ و عربده !
ساعت 8 صبح: رفتن به ورزش صبحگاهی و ورجه وورجه کردن !
ساعت 9:30: خوردن یه صبحانه مفصل
ساعت 10 تا 2 بعدازظهر: مطالعه !
ساعت 2 : نهار ... ( قصد دارم گیاه خوار بشم به دلایل متعدد !)
ساعت 3 : حضور در کلاس
ساعت...:....
ساعت:.....
وبلاخره ساعت 1 صبح با ارفاق تمام رفتن به رختخواب گرچه اینجا رو دیگه یه خورده پارتی بازی کردم !
....
پ.ن: دیروزرفتم یه نمایشگاه کتاب ...چند تا کتاب خریدم با کلی ذوق و شوق!
هایدی / زنان کوچک / سارا کورو / باغ مخفی / ماجراهای تن تن! و رازهایی درباره زندگی که هر زنی باید بداند.
به قول تکیه کلام عزیزی (الحق و الانصاف)
ما آدمها موجودات عجیبی هستیم .
گاه که احساس می کنیم تنهاییم و نیاز به هم صحبت داریم
گاه که احساسمان به گزو گز می افتد (مور مور می شود )
دنبال کسی می گردیم که خودمان را گیره کنیم به او درست مثل رخت و لباس که گیره می شود به طناب !
بعد بت می سازیم ازاو
از همانی که خودش هم دنبال طنابی بود که خودش را گیره کند به آن !
بعد انگار پیچ های گیره سفت تر می شود .
دلتنگش می شویم ....عادت می کنیم به هم ..شبیه عادت کردن به مرغ خانگی !
دلیلش ؟!
خود هم نمی دانیم چرا ؟!
عادت است دیگر ...نیاز است باید توجه شود به آن .
...
بعد دوباره احساسمان مور مور می شود ...
پیچ های گیره هرز می شود انگار ....
دلیل برای توجیح فراوان است تا دلت بخواهد ...
....
و باز قصه تکرار می شود .( مضحک تر از قبل )
....
و شاید برای همین هست که کلاغ آخر قصه به خانه اش نمی رسد !
آدما چه زمانی به بلوغ عاطفی می رسن ؟
1- خانمها از بدو تولد آقایون هیچ زمان .
2- در مورد خانمها بحثی نیست در مورد آقایون اجماعی وجود نداره .
3 –اینکه سوال نداره قرائن و امارات دال بر پاسخه !
4 – تمام گزینه ها !
* تذکر : هیچ جانبداری خاصی بر اساس جنسیت مد نظر طراح سئوال نبوده .
می گی می خوای با هم عکس بگیریم ؟
عینهو بچه ها ذوق می کنم می گم اوهووووم !
می دوم جلو آینه بازم عینهو بچه ها !
می گی بابا خوشگلی بدو دیگه !
می دوم میام روبه رو سه پایه دوربین .
لنز دوربین و تنظیم می کنی و تو هم می دوی میای چفت من .
آخی چقد تو هم شبیه بچه ها شدی !
دوتایی مون می گیم سیــــــب !
....
حالا عکسمونو قاب کردم زدم روی دیوار. کنار همون عکس بچه گیامون وقتی تو9 ساله بودی منم 4 ساله
حالا تو 28 سالته منم ...
وااااااای ! می دونی چند ساله عکس جفتیه این مدلی نگرفتیم !!
هیچ کس اینجا نیست .
خلا بیداد می کند .
گاه چیزی شبیه موریانه احساست را می جود..قطعه قطعه می کند . نیشگونت می گیرد !
می گویند برد با منطق است .
سیاست به خرج می دهی . رفیقش می شوی .
رفیق سختگیری ست . کمی سخت است راه آمدن با او !
گاه چشم هایش را ریز می کند و می پرسد دوام می آوری یا نه ؟! ( کتابی حرف می زند .برخوردش به ظاهر دوستانه نیست !)
سعی می کنی شبیه او شوی ...
می گویی آری یا مرگ یا زندگی ! ( قیافه ات شبیه بازیگرهای تاتر می شود )
می خندد از ته دل ...کمی بانمک می شود ! انگار دارد مهرش به دلت می نشیند !
....
* تو هم انگار حرف زدنت کتابی شده ! کمال همنشین است دیگر !
چقدر خوب است خستگی
خوبه که صبح هول هولکی بیدار شی و
دغدغه این و داشته باشی که یه وقت وقت کم نیاری .
خوبه که مدام در حال فعالیت باشی .
خوبه که مدام گوشیت زنگ بخوره و
مخاطبت اونایی باشن که تو باید گره کارشون و باز کنی .
فلسفه داشتن گوشی هم همینه دیگه !
خوبه که وقتتو واسه خوردن ناهار و شام هم بزور بتونی آزاد کنی .
خوبه که مدام کتاب بخری و بچینی تو قفسه کتابخونت و حتی فرصت ورق زدنشونو هم پیدا نکنی .
خوبه که فک و فامیلتو سالی یه بار اونم به بهونه سال نو ببینی !
خوبه که به بخش احساسی وجودت مرخصی بدی ...تعطیلش کنی نه اصلا فراموشش کنی !
خوبه که جمعه ها رو بدترین روز هفته بدونی و پناه بردن به رختخواب رو بهترین راه بدونی .
خوبه که...
خوبه که ...
چقدر خوب است خستگی !
*و بهتر از آن شبهاست
که مثل مرده بیافتی رو تخت و از فرط خستگی بیهوش شی و
فکر کردن به خودت به احساست به زندگی و هر چیز مزخرف دیگه ای روبه دست تقدیر بسپری ...
ساعت 11 صبح امروز یه فرشته به دنیا اومد !
" نسترن "
دوباره عمه شدم .
* گرچه به کلمه عمه حساسیت دارم ...برادرزاده هام بهم می گن " نرگس جون " !